۱۳۹۲ آبان ۲۶, یکشنبه

آیا واقعا برای حفظ غرور ملی باید تحریم می شدیم؟


چند روز بیشتر به دور جدید مذاکرات ایران و گروه پنج به علاوه یک نمانده است و مذاکره کنندگان هر دو طرف اشتیاق زیادی برای رسدن به توافق نشان می دهند در این میان اما ظاهرا اشتیاق گروه ایرانی برای توافق بیشتر است.
اکنون حدود ده سال از آغاز پرونده هسته ای ایران می گذرد و پس از فراز و نشیب های فراوان به نقطه ای رسیده ایم که کشور در مقابل شدید ترین تحریم ها قرار دارد . برخی در آغاز این تحریم ها را کاغذ پاره خواندند؛ برخی هم قبل از اجرای تحریم ها عنوان کردند که جهان غرب توان تحریم نفتی ایران را ندارد.
در وضع فعلی اما کسی نیست که از تحریم ها ننالد و رسانه ملی و برخی مسئولین سعی دارند غرب و فقط غرب را مقصر این وضع نشان دهند. در دشمنی غرب با ما بحثی نیست و اینکه اعمال این تحریم ها بخاطر دشمنی با ایران بوده است جای بحث ندارد اما سوال اینجاست که آیا واقعا مجبور بودیم اکنون با چنین تحریم هایی دست و پنجه نرم کنیم؟ آیا واقعا لازم بود پس از ده سال در نقطه ای باشیم که نهایت خواسته مان رفع تحریم ها باشد و حتی افرادی نظیر روح الله حسینیان هم از مذاکره با غرب دفاع کنند.
نباید فراموش کرد که آنچه همه به آن امیدوارند به نتیجه رسیدن مذاکرات است تا شاید تحریم ها در طولانی مدت رفع شوند. حتی اگر فرض کنیم معجزه ای اتفاق بیافتد و همین فردا تحریم ها لغو شوند هم آنچه به آن خواهیم رسید چند سال عقب تر از وضعیت ده سال پیشمان خواهد بود. در این صورت طراحان سیاست هسته ای ایران باید پاسخ دهند که در مقابل این ده سال زمان و صرف هزینه های مالی و جانی فراوان چه بدست آورده ایم؟ آیا اکنون می توانیم واقعا ادعا کنیم که صنعت هسته ای بومی داریم؟البته پاسخ این سوال را باید متخصصین صنعت هسته ای بدهند و نمی توان از کسانی که خود را مالک انقلاب می دانند و بدون کوچک ترین صلاحیتی مساله هسته ای را به نماد غرور ملی تبدیل کرده اند انتظار داشت که مسئولیت عملکرد خود را بپذیرند.
نگاهی به نطق احمد شیرزاد، از معدود متخصصان هسته ای در مجلس ششم که از روزهای ابتدایی مخالفت خود را با ادامه مخفیانه پروژه های هسته ای اعلام کرده بود در مجلس ششم و نحوه برخورد برخی نمایندگان با این نطق با سر دادن شعار مرگ بر منافق و پاسخ آقای کروبی، رئیس وقت مجلس که صحبت های آقای شیرزاد را در راستای منافع اسرائیل خوانده بود تا حدودی نشان می دهد که واقعا نیازی نبود خود را مقابل تحریم های کمر شکن قرار دهیم.
آقای شیرزاد از آن زمان تا کنون بر مواضع خود ایستاده است. ایکاش آقای کروبی هم امکان اعلام نظر داشت تا می دیدیم امروز چه چیز را در راستای منافع اسرائیل می داند.
مشروح نقط احمد شیرزاد و پاسخ آقای کروبی در تاریخ سوم آذر 1382:
احمد شیرزاد ـ بسم‌الله الرحمن‌ الرحیم‌
با عرض‌ تبریک‌ حلول‌ عید سعید فطر.
۱ ـ مدعی‌ بودیم‌ که‌ رهبر معنوی‌ جهان‌ هستیم‌، تمام‌ توده‌های‌ محروم‌ چشم‌ امید به‌ ما دوخته‌اند. از مظلومان‌ جهان‌ حمایت‌ می‌کنیم‌، سردمدار اخلاق‌ و انسانیت‌ در جوامع‌ خشونت‌زده‌ امروز هستیم‌. بجای‌ سلاحهای‌ مرگبار ضدانسانی‌، بر ایمان‌ و ایثارگری‌ جوانانمان‌ تکیه‌ داریم‌. می‌گفتیم‌ رژیمی‌ هستیم‌ که‌ قدرتمان‌ ریشه‌ در قلوب‌ مردم‌ دارد. بجای‌ داغ‌ و درفش‌، از نفوذ کلام‌ معنوی‌ بهره‌ می‌بریم‌. در حکومت‌ ما فاصله‌ای‌ میان‌ رهبران‌ و مردم‌ نیست‌ و همبستگی‌ مردم‌ با حاکمیت‌ ضامن‌ شکست‌ تمام‌ توطئه‌هاست‌. مدعی‌ بودیم‌ راه‌ نوینی‌ برای‌ بشریت‌ به‌ ارمغان‌ آورده‌ایم‌.
۲ ـ اما امروز در جهان‌ از ما چهره‌ رژیمی‌ ساخته‌اند خشن‌، سرکوبگر و بریده‌ از مردم‌، متکی‌ بر قدرت‌ نظامی‌ و ابزار سرکوب‌. تصویر رژیمی‌ که‌ هیچ‌ سخن‌ انتقادآمیزی‌ را برنمی‌تابد و روز به‌ روز مرزهای‌ خطوط‌ قرمز آن‌ گسترش‌ می‌یابد. چهره‌ حکومتی‌ که‌ در خفاء، رفتاری‌ متفاوت‌ با ادعاهایش‌ دارد و بفکر تهیه‌ سلاحهای‌ مرگبار و ابزار تهدیدکننده‌ بشریت‌ است‌. از این‌ رژیم‌ چنان‌ تصویری‌ منعکس‌ شده‌ است‌ که‌ گویی‌ منطق‌ گفتگو با جهان‌ را نمی‌داند و تنها زبان‌ تهدید را می‌شناسد و با خشن‌ترین‌ و قسی‌ترین‌ گروههای‌ تروریستی‌ در ارتباط‌ است‌. می‌گویند رد پای‌ او در بسیاری‌ از حوادث‌ تروریستی‌ در گوشه‌ و کنار جهان‌ وجود دارد و دین‌ برای‌ او ابزار سرکوب‌ است‌. از ما تصویر رژیمی‌ ساخته‌اند که‌ دروغ‌ می‌گوید و به‌ تعهدات‌ خود در جامعه‌ جهانی‌ پایبند نیست‌، و قس‌علی‌هذا. چند روز پیش‌ تیتر درشت‌ برخی‌ از روزنامه‌های‌ اروپا این‌ بود: «جمهوری‌ اسلامی‌ (۱۹) سال‌ به‌ جهانیان‌ دروغ‌ گفته‌ است‌».
۳ ـ می‌توان‌ تمام‌ این‌ تبلیغات‌ را به‌ رسانه‌های‌ صهیونیستی‌ نسبت‌ داد، می‌توان‌ مثل‌ همیشه‌ آنها را توطئه‌های‌ استکبار جهانی‌ دانست‌ و داد از مظلومیت‌ جمهوری‌ اسلامی‌ زد. می‌توان‌ کماکان‌ خود را محور خوبی‌های‌ جهان‌ پنداشت‌ و تمام‌ اتهامات‌ را به‌ دشمنی‌ دشمن‌ منسوب‌ کرد، اما یک‌ نکته‌ بسیار ساده‌ این‌ میان‌ وجود دارد، آنها سرنخها، دم‌خروسها و مدارک‌ و مستنداتی‌ از ما دارند که‌ آنها را در ادعاهایشان‌ محق‌ جلوه‌ می‌دهد. این‌ مدارک‌ و مستندات‌، نوعاً در داخل‌ کشور منعکس‌ نمی‌شود و مردم‌ ما بدرستی‌ و دقت‌ نمی‌دانند که‌ رسانه‌های‌ جهان‌ چه‌ اتهامات‌ و تقصیرهایی‌ را متوجه‌ جمهوری‌ اسلامی‌ می‌کنند و بابت‌ این‌ اتهامات‌ چه‌ شواهدی‌ برای‌ اثبات‌ وجود دارد. اما هر چه‌ هست‌ در ماههای‌ اخیر، آن‌ دشمنان‌ قسم‌ خورده‌ انقلاب‌ و آن‌ رسانه‌های استکباری‌ و صهیونیستی‌ بنحو بی‌سابقه‌ای‌ توانسته‌اند افکار عمومی‌ مردم‌ جهان‌ را نسبت‌ به‌ ادعاهای‌ همیشگی‌شان‌ متقاعد کنند. آنها امروز حق‌ بجانب‌تر از همیشه‌ ظاهر شده‌اند. این‌ واقعیت‌ تلخی‌ است‌ اما واقعیت‌ است‌. کاری‌ کرده‌ایم‌ که‌ آمریکایی‌ها سرفرازتر از همیشه‌ بگویند، ببینید آنچه‌ ما درباره‌ رژیم‌ جمهوری‌ اسلامی‌ می‌گفتیم‌ صحت‌ داشت‌.
۴ ـ دشمن‌ کارش‌ دشمنی‌ است‌، وقتی‌ رابطه‌ خود را با رژیمی‌ که‌ از همه‌ نوع‌ ابزار سیاسی‌، نظامی‌، فرهنگی‌، تبلیغی‌ برخوردار است‌ از نوع‌ دشمنی‌ تعریف‌ و تنظیم‌ می‌کنیم‌ باید بدانیم‌ که‌ در این‌ تخاصم‌ حلوا خیر نمی‌کنند. ورود در این‌ دعوا کیاست‌ و درایت‌ هم‌ می‌خواهد. تنها سرهای‌ پرباد کفایت‌ نمی‌کند. در معادله‌ای‌ که‌ براساس‌ دشمنی‌ با استکبار و صهیونیسم‌ تنظیم‌ می‌شود باید انتظار هرنوع‌ تبلیغات‌ سوئی‌ از دشمن‌ داشت‌. مهم‌ این‌ است‌ که‌ در این‌ سوی‌ قضیه‌ ما تا چه‌ حد خوراک‌ تبلیغاتی‌ و شواهد و مستندات‌ برای‌ او فراهم‌ می‌کنیم‌.
امروز کسانی‌ سخاوتمندانه‌ دست‌اندرکار تهیه‌ مستندات‌ تبلیغات‌ استکباری‌ هستند. آن‌ زمان‌ که‌ مستانه‌ به‌ صحنه‌ آمدند و همگان‌ را متهم‌ به‌ توطئه‌ کردند، دانشجویان‌، روشنفکران‌ و روزنامه‌نگاران‌ را به‌ زندان‌ افکندند، زهرا کاظمی‌ را در زندان‌ کشتند، بر هفته‌ها و ماهها محرومیت‌ زندانیان‌ در سلولهای‌ انفرادی‌ حکم‌ راندند، روزنامه‌ها را یکی‌ پس‌ از دیگری‌ بستند، بی‌محابا حکم‌ اعدام‌ صادر کردند و کردند آنچه‌ توانستند، باید چنین‌ روزی‌ را پیش‌بینی‌ می‌کردند که‌ بدست‌ خود، مستندات‌ نمایش‌ رژیمی‌ سرکوبگر، ناقض‌ حقوق‌ بشر، مخالف‌ آزادی‌ بیان‌ و غیردموکراتیک‌ را به‌ رسانه‌های‌ استکباری‌ و صهیونیستی‌ پیشکش‌ کرده‌اند. (رئیس‌ ـ وقتتان‌ تمام‌ است‌) آن‌ زمانی‌ که‌ ساده‌لوحانه‌ سر خود را به‌ زیر برف‌ کردند، پروژه‌های‌ بلندپروازانه‌ بی‌هدف‌ طراحی‌ کردند، نامعقول‌ترین‌ و نامتعارف‌ترین‌ شیوه‌ها را برای‌ دستیابی‌ به‌ فناوری‌ هسته‌ای‌ برگزیدند و فکر نکردند که‌ آنچه‌ می‌کنند روزی‌ در معرض‌ دید و بررسی‌ متخصصان‌ جهان‌ قرار می‌گیرد، آن‌ روز که‌ سایت‌ عظیم‌ (۵۰) هزار متری‌ طراحی‌ کردند تا در چند متر مربع‌ (رئیس‌ ـ وقتتان‌ تمام‌ است‌) از یک‌ گوشه‌ آن‌ چند دستگاه‌ کوچک‌ نصب‌ کنند، فکر نکردند که‌ اگر از این‌ چاه‌، آب‌ فناوری‌ استراتژیک‌ درنیاید، نان‌ تبلیغات‌ استکباری‌ درخواهد آمد. آری‌ در آن‌ روز باید روزی‌ را می‌دیدند که‌ علیه‌ ما تیتر شود «جمهوری‌ اسلامی‌ (۱۹) سال‌ دروغ‌ گفت‌». آیا بافرض‌ هر موفقیتی‌ این‌ ضربه‌ معنوی‌ (رئیس‌ ـ وقتتان‌ تمام‌ است‌) و تبلیغاتی‌ قابل‌ توجیه‌ است‌؟ والسلام‌علیکم‌
رئیس‌ ـ همینجا بایستید که‌ من‌ یک‌ سؤال‌ از جناب‌ عالی‌ دارم‌ رادیو اسرائیل‌ اگر بگوید، همین‌ها را رادیو اسرائیل‌ تندتر می‌گوید؟ شما این‌ را جواب‌ بدهید؟ (۱۹) سال‌ است‌ ما به‌ مردم‌ دروغ‌ گفتیم‌!؟ به‌ دنیا هم‌ دروغ‌ گفتیم‌!؟ شما کل‌ نظام‌ را زیر سؤال‌ بردید. این‌ را همینجا جواب‌ بدهید تا مردم‌ بفهمند اصلاً من‌ چه‌ می‌گویم‌، شما چه‌ می‌گویید، نظام‌ چه‌ می‌گوید؟ شما یک‌ وقت‌ می‌آیید یک‌ اشکالی‌ می‌کنید به‌ یکنفر، به‌ بنده‌، به‌ دو نفر، به‌ یک‌ مأموری‌ که‌ دم‌ اوین‌ یک‌ غلطی‌ کرده‌، به‌ یک‌ کسی‌ که‌ یک‌ گوشه‌ای‌ یک‌ کاری‌ کرده‌، من‌ این‌ را فهمیدم‌، شما توضیح‌ بدهید... (تعدادی‌ از نمایندگان‌ ـ مرگ‌ بر منافق‌) محمدی‌ بنشین‌! به‌ تو چه‌ ربطی‌ دارد که‌ حرف‌ می‌زنی‌؟ من‌ مدیر جلسه‌ هستم‌، بنشین‌! آقای‌ دکتر شیرزاد! با همه‌ احترامی‌ که‌ برای‌ شما قائلیم‌، حرفهای‌ تو من‌ را با این‌ فهم‌ ناقصم‌ این‌ را فهمیدم‌ که‌ شما آیا اشکالت‌ به‌ یک‌ مواردی‌ است‌ یا کل‌ نظام‌ به‌ مردم‌ دروغ‌ گفت‌ و آمریکا و اسرائیل‌ راست‌ گفتند؟ اصلاً صریح‌ بگو ببینیم‌ منظورت‌ از این‌ چه‌ بود؟ من‌ نادان‌ می‌خواهم‌ بفهمم‌، من‌ می‌خواهم‌ بفهمم‌ شما فرمودی‌ (۲۰) سال‌ است‌ گفتند، بعد هم‌ سرنخهایش‌ در ایران‌ پیدا شد. خوب‌، سر نخهایش‌ در ایران‌ پیدا شد یعنی‌ آنها راستگو هستند و ما دروغگو هستیم‌؟! این‌ را توضیح‌ بدهید، من‌ مخصوصاً برخلاف‌ آیین‌نامه‌ که‌ آقای‌ انصاری‌ و دیگران‌ حق‌ دارند به‌ من‌ تذکر بدهند اما چون‌ مسأله‌، مسأله‌ ریشه‌ای‌ است‌، من‌ احساس‌ مسؤولیت‌ کردم‌، سه‌ سال‌ و نیم‌ هم‌ هست‌ که‌ تا حالا این‌ کار را نکرده‌ام‌. شما مطالبتان‌ را توضیح‌ بده‌ که‌ منظورتان‌ چیست‌؟ منظورتان‌ را صریح‌ و شفاف‌ به‌ مردم‌ بگویید.
شیرزاد ـ تمام‌ متن‌ عرایض‌ بنده‌ نوشته‌ شده‌ است‌ و عین‌ جملات‌ یکی‌یکی‌ موجود است‌، اگر هرجایش‌ را دوستان‌ دست‌ بگذارند برای‌ بنده‌ قابل‌ دفاع‌ است‌ و مشخصاً عرض‌ کردم‌ کسانیکه‌ سخاوتمندانه‌ دست‌اندرکار تهیه‌ مستندات‌ برای‌ تبلیغات‌ استکباری‌ هستند. آخرین‌ جمله‌ بنده‌ وقت‌ نشد خدمتتان‌ عرض‌ کنم‌. ولی‌ این‌ آخرین‌ جمله‌ بنده‌ هست‌: «من‌ بعنوان‌ یک‌ انقلابی‌ پنجاه‌ و هفتی‌ به‌ صراحت‌ اعلام‌ می‌کنم‌ برخی‌ از آنچه‌ امروز بر این‌ سرزمین‌ می‌رود هیچ‌ نسبتی‌ با انقلابی‌ که‌ امام‌ راحل‌ ما راهبری‌ کردند ندارد». (این‌ آخرین‌ جمله‌ بنده‌ است‌) عرض‌ می‌کنم‌ بعضی‌ سخاوتمندانه‌ (رئیس‌ ـ پس‌ چرا می‌فرمایید ۱۹ سال‌!) برای‌ تبلیغات‌ استکباری‌ خوراک‌ تهیه‌ می‌کنند. خیلی‌ مشخص‌ هست‌ و تمام‌ جملات‌ بنده‌ هم‌ بر همین‌ محور تنظیم‌ شده‌ است‌.
تعدادی‌ از نمایندگان‌ ـ تذکر داریم‌.
رئیس‌ ـ اصلاً من‌ می‌خواستم‌ نظر شما اینجا منعکس‌ شود. خوب‌، اجازه‌ بدهید، من‌ آیین‌نامه‌ را دارم‌ که‌ چند نفر باید تذکر بدهید. من‌ تذکرات‌ را بخوانم‌ بعد شما تذکراتتان‌ را بدهید.
اولاً یادتان‌ باشد در نظام‌ جمهوری‌ اسلامی‌ کارهایی‌ که‌ شده‌، یک‌ مواردی‌ افراد خاص‌ بجای‌ خود، همه‌ ما مسؤولیم‌، همه‌ ما بودیم‌، با اینکه‌ من‌ خودم‌ (۸) سال‌ اصلاً در حکومت‌ نبودم‌، بخشهایی‌ هم‌ که‌ بودم‌ یا در مجلس‌ بودم‌ یا کارهای‌ امدادی‌ و کمک‌ به‌ مردم‌، اما یادمان‌ باشد من‌ بعضی‌ از کارها را می‌بینم‌ افراد اینجا می‌گویند که‌ خودشان‌ بودند و آن‌ کارها را انجام‌ می‌دادند حالا تازه‌ آمده‌اند مدعی‌ شده‌اند. من‌ نمی دانم مدعی‌ چه‌ کسی‌ شده‌اند؟ خوب‌ بسیاری‌ از کارهایی‌ که‌ طبع‌ انقلاب‌ بود، تندروی‌ هم‌ بود بعضی‌ کارها هم‌ انجام‌ می‌شده‌، خود همین‌ دوستان‌ انجام‌ می‌دهند. اصلاً بیاییم‌ پرونده‌هایمان‌ را بازخوانی‌ کنیم‌، یک‌ دور قضایا را برسیم‌، خود آقای‌ دکتر شیرزاد من‌ ارادت‌ داشتم‌ ولی‌ ببینیم‌، خود آقای‌ دکتر شیرزاد، کجا بود، در چه‌ نهادهایی‌ بود، چه‌ کارهایی‌ می‌کردیم‌. آخر این‌ نحوه‌ صحبت‌ کردن‌ که‌ برادرهای‌ من‌ یک‌ نحوه‌ای‌ است‌ که‌ بگوییم‌، اوضاع‌ این‌ است‌، این‌ انتقاد هست‌، خوب‌ مثلاً زهرا کاظمی‌، حالا خوب‌ شد آقای‌... می‌خواستند.
داستان‌ زهرا کاظمی‌، یک‌ کار احمقانه‌ای‌ آنجا کنار اوین‌ شد که‌ رفت‌ عکس‌ بگیرد و او را آنجا بازداشت‌ کردند، مسلماً مأمورینی‌ در آنجا بازداشت‌ کردند، نه‌ توطئه‌ بود، نه‌ اینکه‌ اگر برویم‌ بسمت‌ قدرتهای‌ بزرگ‌ چه‌ می‌شود، این‌ را بیاییم‌ الان‌ باز دوباره‌، سه‌باره‌ هرچه‌ می‌خواهیم‌ بگوییم‌. اما اینکه‌ کل‌ نظام‌ است‌ برای‌ یک‌ حادثه‌ای‌ که‌ آنجا رخ‌ داده‌ و بسیار تلخ‌ و بد است‌ من‌ خودم‌ اولین‌ کسی‌ بودم‌ که‌ اینجا آمدم‌ مطرح‌ کردم‌ یا اطلاعات‌ بوده‌، یا قوه‌ قضائیه‌ بوده‌، یا نیروی‌ انتظامی‌ بوده‌، یا هر سه‌ آنها بوده‌، تازه‌ اطلاعات‌ و قوه‌ قضائیه‌ مگر چه‌ می‌گوید؟ اطلاعات‌ و قوه‌ قضائیه‌ هم‌ همانهایی‌ هستند که‌ با هم‌ همکارند دیگر، اینها همه‌ با همدیگر در کارها همکارند. بالاخره‌ باز روز اول‌ گفتیم‌ آقا! بیایند بگویند، افرادی‌ که‌ این‌ کار را انجام‌ دادند مجازات‌ هم‌ بشوند. یکجوری‌ که‌ کل‌ نظام‌ را زیر سؤال‌ ببریم‌ بخاطر مسائلی‌ که‌ پیش‌ آمده‌ بسیار تلخ‌ و بد است‌ و همه‌ ما محکوم‌ می‌کنیم‌. در نطقهایمان‌، من‌ استدعا می‌کنم‌ چون‌ امروز دیگر وارد نطق‌ شدم‌ خواستم‌ ایشان‌ هم‌ اینجا تشریف‌ داشته‌ باشند. نطقها را طوری‌ بگوییم‌ که‌ اشکال‌ و انتقاد داریم‌، ضعف‌ داریم‌، کاستی‌ داریم‌، خودسری‌ داریم‌، خود کامگی‌ داریم‌، همه‌ اینها را بگوییم‌ اما کل‌ نظام‌ و کل‌ کارهایی‌ که‌ شده‌ را زیرسؤال‌ نبرید. من‌ می‌ترسم‌ کم‌ کم‌ بحث‌ بعضی‌ از آقایان‌ طوری‌ بشود که‌ بگویند اصلاً چرا انقلاب‌ شد!





مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin
Donbaleh

۱۳۹۲ آبان ۱۹, یکشنبه

نتیجه دلخواه مذاکرات و کارشکنی فرانسه

مذاکرات سه روزه ایران با گروه پنج به علاوه یک دیشب بدون رسیدن به نتیجه نهایی پایان یافت. البته این پایان بی نتیجه با مذاکرات دوره های قبل تفاوت داشت. در کنفرانس خبری مشترک آقای ظریف و خانم اشتون، هر دو بر این نکته کردند که عدم حصول نتیجه نهایی به معنی شکست مذاکرات نیست و نشان دهنده این است که طرفین برای بررسی بیشتر جزئیات پیشنهادها به زمان بیشتری نیاز دارند. امروز هم خانم اشتون، آقای هیگ و آقای کری در مصاحبه هایی جداگانه خبر از خوشبینی به نتیجه این مذاکرات دادند. البته آقای کری ضمنا بر این نکته هم تاکید کرده بود که آمریکا کور نیست و انتظار دارد منافع خود و متحدانش، از جمله اسرائیل، در توافق احتمالی تامین شود.
هنوز جزئیات مذاکراتی که پس از روی کار آمدن دولت آقای روحانی در مورد مساله هسته ای انجام شده است منتشر نشده اما موضع گیری دیروز وزیر خارجه فرانسه فضای رسانه ای ایران را به شدت تحت تاثیر قرار داد. در ساعت اولیه پس از این اظهارات بسیاری دلیل این اقدام فرانسه را باج دادن به عربستان سعودی و اسرائیل بر شمردند. با گذشت یک روز از مذاکرات جناح های نزدیک به رهبر ایران، از جمله روزنامه کیهان و آقای حداد عادل ضمن تاکید بر این گفته آقای خامنه ای در عدم خوشبینی به مذاکره، گفتند که فرانسه در واقع مجری سیاست های آمریکا بوده و بنا بر طرح آمریکا قرار بوده فرانسه نقش پلیس بد را بازی کند تا وجهه دیپلماتیک آمریکایی ها آسیب نبیند.
با توجه به اینکه هنوز جزئیات طرح پیشنهادی ایران و پاسخ طرف مقابل روشن نیست نمی توان در مورد دقت این نظریه قضاوت کرد. اما نگاهی به واقعیات شاید کمک بهتری به درک این موضوع بکند.
در سال های پایانی حکومت محمد رضا شاه، ایران ده درصد سهام اورودیف، پروژه ساخت بزرگترین مجمتع غنی سازی اورانیوم در دنیا، که در فرانسه قرار دارد را خریداری کرد. با پیروزی انقلاب ایران، فرانسه علاوه بر اینکه سرمایه گذاری ایران در این پروژه را نادیده می گیرد، در جنگ ایران و عراق هم به حمایت از عراق می پردازد. این مساله باعث می شود که خاطرات خوش حکومت ایران از میزبانی فرانسه در زمان اقامت آیت الله خمینی در دهکده نوفل لوشاتو فرانسه با روابط سرد و تیره جایگزین شود.
در دهه 1980 میلادی و زمانی که آقای فابیوس، وزیر امور خارجه فعلی فرانسه، نخست وزیر بود چند فرانسوی در لبنان به گروگان گرفته می شوند و در نهایت ایران بخشی از سرمایه گذاری خود در مجتمع اوردیف را پس می گیرد و در آزادی گروگان های فرانسوی پا درمیانی می کند. فرانسوی ها هم تمام همکاری های هسته ای خود با ایران، از جمله ساخت راکتورهای تحقیقاتی در اصفهان را به حالت تعلیق در می آورند.به هر حال بخشی از سابقه اختلافات هسته ای ایران و فرانسه به آن دوران باز می گردد.
در مورد انگلیس و آمریکا هم اختلافات ریشه ای با ایران به قدری زیاد است که نیاز به توضیح نیست. فارغ از حدس و گمان آنچه به طور قطع در مورد هدف این کشورها از نشستن بر سر میز مذاکره با ایران می توان گفت این است که آن ها برای تامین منافع ایران در این گفتگوها شرکت نمی کنند. آنچه آن ها به دنبال آن هستند و علنا هم بیان می کنند محدود کردن دامنه فعالیت های هسته ای ایران است تا حدی که آنچه آن ها نگرانی جامعه بین المللی می خوانند از این فعالیت ها مرتفع شود.
ایران هم اما در این میان اهداف مشخصی دارد که بارز ترین آن ها رفع تحریم ها و به رسمیت شناختن حق غنی سازی برای ایران است. آنچه نباید فراموش کرد این است که حتی اگر تمام تحریم ها هم یکشبه رفع گردند تنها به وضعیت قبل از وضع تحریم ها باز خواهیم گشت و قرار نیست دشمنی هایمان با غرب هم خاتمه یابد. در این حالت تنها می توان امید داشت که پس از مدتی وضعیت ایران از نظر اقتصادی تا حدودی بهبود یابد و در صورت بکار گیری سیاست های صحیح اقتصادی به تدریج از آمار بیکاری کاسته شده و معیشت مردم بهبود یابد.
اگر دولت حاضر بود مدارکی را که نشان دهنده هزینه های انجام شده برای پروژه های هسته ای انجام شده است منتشر کند(حتی اگر این مدارک فقط شامل هزینه های مالی مستقیم صرف شده در این پروژه ها بود و هزینه های غیر مستقیم ناشی از تحریم ها را در بر نمی گرفت) و در مقابل آن فوایدی که از پیگیری این پروژه ها عاید کشور شده است هم توضیح داده می شد می توانستیم در مورد اینکه توافق با غرب تا کجا به نفع کشور خواهد بود بحث کنیم. تا آن زمان تنها قضاوت ها بر اساس حس غرور ملی از دستاوردهای مبهم هسته ای و مخالفت با مواضع غرب بر اساس دشمنی هایی که سابقه شان به قبل از آغاز پرونده هسته ای فعلی بر می گردد، خواهد بود.


مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin
Donbaleh

۱۳۹۲ آبان ۷, سه‌شنبه

دیپلماسی بیل بوردی

1.هفته پیش وندی شرمن، رئیس هیات مذاکره کننده آمریکایی در گروه 5+1 در اظهاراتی عجیب گفت که فریبکاری در ژن ایرانیان است. اظهارات او برای بسیاری از ایرانیان توهین آمیز بود و کفه ترازو را به نفع مخالفان نزدیکی با غرب در هر شرایطی سنگین کرد. او در مصاحبه ای با شبکه فارسی صدای آمریکا هم از آنچه گفته بود دفاع کرد و گفت هدفش از بیان این جمله نشان دادن وضع رابطه ایران و آمریکا بوده است و تاکید کرد که ایرانیان هم ما را با نام شیطان بزرگ می شناسند.
2.در همان روزها و در حالی که دولت برای دور جدید مذاکرات آماده می شود بیل بوردهای تبلیغاتی در معابر اصلی تهران نصب شد که پیام اصلی آن ها نفی مذاکره با آمریکا بود. شورای شهر تهران پس از چند روز اعلام کرد که نصب این بیل بوردها بدون مجوز بوده است و بیل بودرها از سطح شهر جمع آوری شد. مدافعان نصب این پوسترها البته جمع آوری بیل بوردها را کار عده ای منفعل که مرعوب دشمن هستند دانستند. مجتبی شاکری، یکی از اعضای شورای شهر تهران هم گفت افرادی که گمان می‌کنند با برداشتن بیلبورد می‌توانند شعار مرگ بر آمریکا را تضعیف کنند سخت در اشتباه هستند. او همچنین گفت اگر می‌خواهیم دست برتری در مذاکرات داشته باشیم، باید اصول و خط قرمز خود را رعایت کنیم. اصول و خط قرمز ما شعار انقلابی «مرگ بر آمریکا» است.
3. در اینکه همه گروه ها و جریانات سیاسی باید در بیان نظرات خود آزاد باشند شکی نیست. اما اینکه گروهی به خود حق می دهد بدون اخذ مجوزهای لازم، در و دیوار شهر را پر از پوسترهایی کند که طراحی و چاپ پرهزینه آن توسط موسسه ای با عنوان مردم نهاد اما منبع درآمد مجهول انجام شده است، و در جمع آوری آن ها به عدم وجود حق آزادی بیان معترض شود چندان منطقی به نظر نمی رسد. این گروه باید پاسخ دهند بر چه اساسی خود را مالک در و دیوار شهر می دانند وهرنوع اقدام غیر قانونی را در راستای منافع خود مجاز می دانند در حالی که معمولا تاب کوچکترین نظر مخالف را ندارند.
4. در اینکه آمریکا علاقه ای به ایران و نظام جمهوری اسلامی ندارد شکی نیست. دشمنی آمریکا با ایران نیازی به اثبات ندارد و حتما لازم نبود تا وندی شرمن ما را فریبکار بخواند تا برایمان اثبات شود که آمریکا خیر و صلاح ما را نمی خواهد. اما نباید فراموش که اصولا بین دو دوست نیازی به مذاکره نیست و مذاکره معمولا برای رفع مشکلات، یا حداقل جلوگیری از تشدید اختلافات انجام می شود. مذاکره کنونی هم قطعا نمی تواند بدون موافقت و صلاحدید شخص آیت الله خامنه ای انجام شده باشد. بنابراین اینکه گروهی سعی دارند تیم مذاکره کننده را خائن و منفعل در برابر دشمن بخوانند نمی تواند به طور کامل مورد تایید ایشان باشد.
5. با گذشت زمان برای طرف های مذاکره ایران هم مشخص شده است که تصمیم گیرنده اصلی در سیاست خارجی ایران شخص رهبر است. اینکه رئیس جمهور جدید هم در آغاز کارش گفت برای مذاکرات اختیار تام دارم در واقع پیامی به طرف های مذاکره بود که در مذاکرات این دوره جدی تر هستیم و اگر توافقی حاصل شود مورد تایید حکومت ایران خواهد بود. تجربه های قبلی در مذاکره با ایران به غرب نشان داده که گروه های مذاکره کننده تا مرز توافق پیش می روند اما چنانچه اراده رهبری در لحظه آخر با نهایی شدن معامله موافق نباشد تمام رشته ها پنبه می شود و گروه مذاکره کننده نیز در داخل به عنوان بی بصیرت، سازشکار و یا بی کفایت معرفی می شوند. این تجربه در ده سال گذشته برای تمام گروه های مذاکره کننده ایرانی بدون استثناء تکرار شده است. در دوره کنونی طرف مقابل فضا را طوری فراهم کرده که نشان دهد این بار با نماینده تام الاختیار رهبر ایران مذاکره می کند. به بیان دیگر چنانچه این دور از مذاکرات به نتیجه ای نرسد دست دستگاه تبلیغاتی غرب کاملا باز خواهد بود که به دنیا بقبولاند توافق با ایران به هیچ وجه ممکن نیست و تشدید تحریم ها و برخوردهای شدیدتر با ایران تنها راه حل پرونده هسته ای ایران است. این حالت االبته شاید در کوتاه مدت خوشایند افرادی باشد که تمام اهداف انقلاب را در سردادن فریاد مرگ بر آمریکا در نمازهای جمعه می دانند و وجود فقر و بیکاری در کشور برایشان چندان اهمیتی ندارد. اما سوال اینجاست که آیا در شرایطی که دولت توان ادامه پرداخت یارانه ها را ندارد با طولانی شدن و تشدید بحران همچنان بر مواضع خود اصرار خواهند کرد یا سعی خواهند کرد عملکرد امروز خود را به طریقی دیگر توجیه کنند؟





مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin
Donbaleh

۱۳۹۲ مهر ۲۹, دوشنبه

آیا مردم واقعا محرم اسرارند؟

مذاکرات ژنو که هفته گذشته انجام شد با واکنش های مختلفی در داخل و خارج کشور همراه بود. هیات مذاکره کننده ایرانی و طرف های مذاکره از گروه 1+5 هر دو از روند مذاکرات خوشنود بودند و اعلام کردند برای اولین بار طرفین مذاکره در مسیری قرار گرفته اند که بوی توافق به مشام می رسد. در عین حال هردو طرف گفتند که هنوز طرف مقابل را قابل اعتماد نمی دانند و ترجیج می دهند که برای اظهار نظر قطعی تا برداشته شدن گام های عملی صبر کنند و اعلام شد که طرفین توافق کرده اند که جزئیات مذاکرات تا حصول نتیجه علنی نشود و محرمانه بماند.
پس از پایان مذاکرات چند سایت خبری به نقل از منابع ناشناس ایرانی برخی از پیشنهادات ایران را منتشر کردند که البته سریعا از سوی مقامات ایرانی تکذیب شد. در داخل کشور هم کسانی که به هر دلیل مخالف حل مسالمت آمیز پرونده هسته ای هستند نسبت به تصمیم دولت بر محرمانه بودن مذاکرات اعتراض کردند و چند عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس هم دولت را متهم کردند که مردم را نامحرم می داند و تصمیمات خود را در مورد اساسی ترین حقوق مردم از ملت پنهان می کند. طرفداران این نظریه تلویحا و در بعضی موارد مستقیما دولت و مذاکره کنندگان به آماده سازی زمینه برای سازش و تسلیم در برابر فشارهای غرب متهم کردند.
طرفداران این نظریه برای اثبات سازش کار بودن دولت، سخنان رئیس جمهور در دانشگاه تهران که یک روز قبل از آغاز مذاکرات ژنو از خالی بودن خزانه کشور خبر داده بود را زمینه سازی برای تسلیم در برابر غرب خواندند و ضمن رد خالی بودن خزانه( که البته اثبات آن خیلی به بحث کارشناسی نیاز ندارد و نگاهی به وضعیت معیشت مردم گویای واقعیت است) گفتند که دولت موظف است هنگامی که درمورد حقوق اساسی ملت تصمیم می گیرد آنان را در جریان امور قرار دهد.
البته در مورد اینکه در تمام حکومت های مردم سالار، حداقل در حد تئوری، مردم حق دارند از جزئیات تمام تصمیمات دولت مطلع باشند شکی نیست و جای بحثی وجود ندارد. اما بعید به نظر می رسد کسانی که امروز دم از پایمال شدن این حق مردم می زنند واقعا به آنچه خود می گویند اعتقاد داشته باشند.
به عنوان مثال هنگامی که دولت بحث نظر سنجی در مورد رابطه با آمریکا را مطرح کرد عنوان کردند که نظر سنجی علنی از مردم در چنین مواردی به صلاح نیست و نظرسنجی های اینچنینی نمی تواند پشتوانه تصمیات راهبردی قرار گیرد.
درمساله هسته ای هم واقعیت این است که ایران چندین سال به طور مخفیانه و بدون اینکه نظر مردم را جویا شده باشد به فعالیت در پروژه های هسته ای مشغول بود و تنها هنگامی که مساله به بحرانی بین المللی تبدیل شد برخورداری از انرژی هسته ای به عنوان اساسی ترین حق ملت مطرح شد و باز هم بدون پرسش از مردم اعلام شد که مردم ایران آماده پرداخت هرگونه ای هزینه ای برای پاسداری از این حق اساسی خود هستند.
پرسشی که این مدافعان یکشبه آگاهی مردم از تصمیات حکومت باید به آن پاسخ دهند این است که آیا حاضرند کوچکترین تحقیق کارشناسی در مورد زیان و منفعت پروژه های هسته ای برای کشور انجام شود؟ به عنوان نمونه آیا با علنی شدن طرح توجیه اقتصادی حتی یکی از پروژه های هسته ای در صحن مجلس یا روزنامه ها موافقت خواهند کرد؟ آیا کسی از این گروه حاضر خواهد بود به این پرسش ساده پاسخ دهد که قیمت تمام شده هر کیلو اورانیوم غنی شده برای ایران چقدر بوده است و اینکه اگر این مشکلات برای ایران ایجاد نشده بود می توانستیم سوخت هسته ای را به چه قیمتی از بازارهای جهانی تهیه کنیم؟
در اینکه بر اساس معاهدات بین المللی حق داریم غنی سازی اورانیوم داشته باشیم شکی نیست اما آیا این تنها حق ما بر اساس حقوق بین الملل است؟ تصمیم در مورد صرف بودجه ای که به راحتی می توانست معضل تولید گندم، به عنوان قوت اساسی مردم را حل کند در پروژه های اتمی بر اساس کدام نظر خواهی از ملت گرفته شد؟
آیا بهتر نیست حال که روزنه ای از امید برای حل بحران هسته ای کشور باز شده است به جای سنگ اندازی و همراهی با کسانی که منافعشان در مواجه ایران و غرب تامین می شود، گروه های مختلف در باز کردن این گره سعی کنند؟


مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin
Donbaleh

۱۳۹۲ مهر ۱۴, یکشنبه

مذاکره در عین اختلاف، گامی به پیش

پس از گذشت یک هفته از بازگشت رئیس جمهور از نیویورک، مخالفان و موافقان داخلی و خارجی آنچه در نیویورک اتفاق افتاد به اندازه کافی فرصت داشته اند تا با فاصله گرفتن از فضای احساسی نظرات خود را به صورت پخته تر بیان کنند.
در میان نظرات داخلی دیروز آقای خامنه ای با تاکید ضمنی بر مخالفت خود با مذاکره مستقیم با آمریکا، دولت آمریکا را غیر قابل اعتماد خواند اما گفت که به دولت ایران اعتماد دارد و از تحرکات دیپلماتیک رئیس جمهور حمایت می کند. ائمه جمعه هم در هفته گذشته در مجموع از اقدامات دولت در سفر به نیویورک ابراز خوشنودی کردند. فرماندهان سپاه به عنوان تاثیر گذار ترین نیروی نظامی ایران هم ضمن ابراز بی اعتمادی به آمریکا و دشمن خواندنش اعلام کردند که در حمایت از اقدامات دولت پیرو نظر رهبری خواهند بود. با توجه به موضع گیری های آقای خامنه ای در موقعیت های مشابه قبلی می توان گفت که ایشان قطعا مجوز صحبت با مقامات آمریکایی را برای دولت صادر کرده است اما در عین حال مایل است تا قطعی شدن واکنش آمریکایی ها در این مذاکرات از اظهار نظر قطعی خودداری کند.
آقای اوباما هم در دیداری که با نتانیاهو داشت به او اطمینان داد که گزینه نظامی برای ایران هنوز روی میز است و دیروز هم در مصاحبه ای با آسوشیتدپرس گفت که بنا بر تخمین سازمان های اطلاعاتی آمریکا ایران تا یکسال دیگر قادر به تولید سلاح هسته ای خواهد بود.
پس از این موضع گیری رهبران دوکشور امروز آقای صالحی، رئیس سازمان انرژی اتمی، از در راه بودن تحولات سیاسی بزرگ در روزهای آینده خبر داد و گفت که ماموران امنیتی در روزهای گذشته چهار خرابکار را که قصد آسیب رسانی به تاسیاست هسته ای را داشتند دستگیر کرده اند. آقای صالحی همچنین گفت:" تعاملات گسترده سیاسی نشانه‌های امیدبخشی را در حل پرونده هسته‌ای نمایان کرده است اما کشورهای متخاصم علاقه‌ای به برون‌رفت از وضعیت فعلی ندارند و تلاش می‌کنند تا با اقدامات خرابکارانه مانع توافق در پرونده هسته‌ای شوند."
این موضع گیری های دوپهلو برای از سرگیری ارتباط بین دو کشوری که بیش از سی سال شدید ترین اختلافات را با هم داشته اند قابل انتظار است. طرفین هرقدر هم که به از سرگیری روابط مشتاق باشند قادر نخواهند بود در اولین قدم آغوش خود را برای طرف مقابل باز کنند و حداکثر احتیاط را در موضع گیری های اولیه بکار خواهند بست. در مورد ایران و آمریکا قطعا اختلافات ریشه ای بسیاری وجود دارد که شاید هرگز حل نشوند اما ادامه مذاکره می تواند ضمن حفظ اختلافات اساسی راهگشای حل مساله هسته ای ایران و تامین کننده منافع دوطرف باشد. نگاهی به تجربه رابطه چین و آمریکا نشان می دهد که با وجود گذشت چندین دهه از سرگیری راوبط دو کشور، اختلافات ریشه ای همچنان حل نشده باقی مانده اند اما دو کشور روابط را در حدی که منافع حداکثری برای دو طرف داشته باشد نگه می دارند.
نکته ای دیگر که در این زمان نباید نادیده گرفت این است که اگر از فرصتی که در حال حاضر برای دوطرف بوجود آمده استفاده نشود بیشترین بهره را جنگ طلبان و مخالفان ایران خواهند برد و با تیره تر شدن فضا شاید تا مدت ها کسی در ایران یا غرب قادر نباشد فضا را برای رفع اختلافات فراهم کند.

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin
Donbaleh

۱۳۹۲ مهر ۹, سه‌شنبه

مذاکره و همکاری منطقی، بهترین راه طرح و پیگیری اختلافات


مکالمه تلفنی آقای روحانی با اوباما و سخنرانی ها و مصاحبه های حاشیه ای آن چنان بر فضای رسانه ای غالب شد که باعث شد تقریبا تمام اتفاقات مثبت دیگری که در سفر رئیس جمهور و تیم همراهش به نیویورک رخ داد نادیده گرفته شود. ملاقات آقای ظریف با جان کری، ویلیام هیگ و کاترین اشتون یا ملاقات روحانی با اولاند رئیس جمهور فرانسه اگر در سایه این مکالمه تلفنی کوتاه قرار نمی گرفت مدت ها به عنوان دستاورد بزرگ دیپلماتیک ( یا از سوی مخالفان مقدمه سازی برای سازش رذیلانه) مورد بحث و بررسی قرار می گرفت.
شکستن تابوی صحبت با رئیس جمهور آمریکا چنان تکان دهنده بود که تندرو ترین مخالفان غرب در ایران هم خوش و بش آقای ظریف با وزیر امور خارجه آمریکا را قابل ملاحظه ندانستند. اینکه در هرکدام از این ملاقات ها چه گذشت و چه توافقاتی صورت گرفت از نظر افرادی که تنها خود را شایسته مخالفت با غرب می دانند اهمیتی نداشت.
در چند روز گذشته کمتر کسی از مخالفان مذاکره با آمریکا دلیلی منطقی در رد فایده گشودن باب مذاکره با غرب ارائه کرده است. شاید تنها موضع مخالفی که می توان گفت از سر احساس نبود موضع فرمانده نیروی هوا فضای سپاه بود که گفت به عنوان یک نظامی آمریکا را دشمن می داند و بنابر موقعیت شغلی خود را موظف به بدبینی به آمریکا می داند. جدا از این اظهار نظر در بقیه ابراز مخالفت ها چیزی جز تلاشی ضعیف برای زنده کردن روحیه انقلابی آتشین سال های پایانی دهه 50 و اوایل دهه شصت دیده نمی شد. اکثر مخالفان خود را نگران پایمال شدن ارزش هایی نشان می دادند که خود تعریف دقیقی از آن نداشتند.
خوشمان بیاید یا نه شرایط دنیا و به طبع آن ایران نسبت به دهه 60 تغییر کرده است. جوانانی که با پوسترهای مرگ بر آمریکا به استقبال رئیس جمهور آمده بودند نمی توانند تصور کنند که اگر مثلا در سال 65 با همین ظاهر در خیابان های تهران قدم می زدند به عنوان جرثومه فساد و غربزده توسط برادارن کمیته انقلاب اسلامی در همان خیابان مورد تعزیر قرار می گرفتند. از طرف دیگر بسیاری از برادران کمیته ای، سپاهی و جهادی آن دوران هم اکنون یا در موضع مدافع صاحبان سرمایه و مدیران صنایع ناگزیر از دفاع از رابطه با غرب شده اند یا اینکه پس از سالها اشتغال در رده های مدیریتی واقعیت نیاز به رابطه با دنیا را با پوست و استخوان درک کرده اند اما همچنان بر اساس مصالحی ترجیح می دهند این رابطه در حد پشت پرده باقی بماند.
مکالمه روسای جمهور ایران و آمریکا قطعا به تغییر در روابط ایران و غرب شتاب بیشتری خواهد بخشید. مساله این است که شیب این تغییرات به کدام سو خواهد بود. اگر هردو طرف از این فرصت به طور بهینه استفاده کنند منافعی بسیاری خصوصا برای ایران خواهد داشت. قرار نیست منکر اختلافاتمان با غرب و خصوصا آمریکا بشویم. در دنیای سیاست حتی نزدیکترین متحدان هم می توانند با هم اختلافات اساسی داشته باشند. ساده ترین مثال آن کشورهای اتحادیه اروپا هستند که در بسیاری از اصول پایه نگرش سیاسی با هم اختلاف اساسی دارند اما بر اساس منافع مشترک و با تقویت اشتراکات بیشترین بهره را از همکاری با یکدیگر می برند. ایران هم در مواقع مختلف نشان داده که می تواند از این چرخش های دیپلماتیک بهره ببرد. ما روزگاری گفته بودیم اگر از صدام بگذریم از عربستان و فهد نخواهیم گذشت. اما چرخ دنیای سیاست چنان چرخید که فهد را دوباره در آغوش کشیدیم در حالی که هنوز راوبطمان با صدام کاملا تعدیل نشده بود.
ایکاش دولت با اقدامی سنجیده علاوه بر دادن اجازه بازرسی به آژانس بین اللملی انرژی اتمی از تمام مراکز مورد درخواست در برنامه های عمومی به مردم نشان دهد تا کنون چند میلیارد دلار در پروژه های هسته ای هزینه شده است و درآمد حاصل از آن چند ریال بوده است. انتشار آمار دقیق از میزان تولید و مصرف رادیو داروها، میزان ذخایر قابل استحصال معادن اورانیوم و استفاده های عملی از صنایع هسته ای در کشاورزی برای مردم روشن خواهد کرد که تاکنون نسبت درآمد به هزینه ادامه پروژه های هسته ای برای آن ها چه بوده است و جلوی امکان سوء استفاده تندروهای داخلی از احساسات مردم با تلقین پایمال شدن ارزش ها به آن ها را خواهد گرفت. از طرف دیگر این اقدام با شفاف سازی اقدامات هسته ای ایران دست جنگ طلبان غربی و اسرائیلی در تبلیغات ضد ایرانی را هم خواهد بست.
مطمئنا اگر چنین فضایی ایجاد شود قادر خواهیم بود در فضایی آرام و منطقی دیگر اختلافات خود با غرب را مطرح کنیم و مطالبات به حقمان را هم وصول کنیم. در غیر این صورت عدم استفاده از فرصتی که به هر دلیل در حال حاضر بدست آمده ممکن است باب تعامل ایران با دنیا را برای سال های متوالی ببندد.


مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin
Donbaleh

۱۳۹۲ شهریور ۳۱, یکشنبه

نرمش قهرمانانه، شاید آخرین فرصت


پس از موافقت آقای خامنه ای با نرمش قهرمانانه در آستانه سفر رئیس جمهور به نیویورک امیدهای تازه ای برای حل بحران هسته ای شکل گرفته است. علائمی که از هر دو طرف ارسال می شود حاکی از این است که هردو طرف در شرایط حاضر مصلحت را در این می بینند که مساله را از طریق دیپلماتیک حل و فصل کنند.
در این میان اما تندروهای هر دو جبهه نیز مترصد فرصت هستند تا نشان دهند پی گیری این روش سرانجامی نخواهد داشت و طرفین هیچ راهی جز ادامه تخاصم و حتی درگیری نظامی ندارند. در این میان جناح تندرو اسرائیل و برخی کشورهای منطقه که مصالحه ایران و غرب را بر خلاف منافع خود می بینند هم تمام نیروی خود را به کار بسته اند تا به هر نحو از بهبود روابط ایران و غرب جلوگیری کنند.
در شرایط فعلی این ممکن است آخرین فرصت برای حل مسالمت آمیز این بحران باشد. هم آقای اوباما و هم آقای روحانی به صراحت این موضوع را اعلام کرده اند که فرصت برای حل این مساله نامحدود نخواهد بود. ظاهرا هم ایران و هم آمریکا و اروپا به خوبی درک کرده اند که چنانچه از این زمینه سازی ایجاد شده به خوبی استفاده نشود ممکن است تندروها وضعیت را به سمتی سوق دهند که به نفع هیچکس نخواهد بود.
حل مساله از راه دیپلماتیک برای ایران البته حیاتی تر است. تجربه هایی مانند عراق، افغانستان و ویتنام نشان داده اند که اگرچه رویارویی نظامی ممکن است به ضرر غرب باشد اما آسیبی که از این ناحیه متوجه مردم این کشورها می شود به مراتب شدید تر و جدی تر خواهد بود به طوری که شاید تا سال ها قادر به جبران این صدمات نباشند.
آقای روحانی اعلام کرده که با اختیار تام به نیویورک سفر می کند. زمزمه هایی هم از ملاقات غیر رسمی ایشان با آقای اوباما شنیده می شود. اگر دو طرف موفق شوند باب مذاکره با شرایط برابر را باز کنند قطعا می توان به نتیجه برد-برد امیدوار بود. در غیر این صورت اما نمی توان پیش بینی کرد که آینده روابط ایران وغرب به کدام سو خواهد رفت. از یک طرف آقای اوباما از طرف تندروهای آمریکا و اسرائیل به نرمش بی فایده در برابر ایران متهم شده است و از سوی دیگر تندروهای داخلی حتی قبل از مذاکره آقای روحانی رابه خیانت و سازشکاری متهم می کنند.
از باب حقوق و عزت ملی اما توجیه مساله چندان پیچیده نیست. ما با صرف هزینه های مالی/انسانی بسیار و البته بدون کوچکترین سود اقتصادی به دانش چرخه تولید سوخت هسته ای دست پیدا کرده ایم و ایران می تواند هر لحظه که اراده کند نسبت به غنی سازی اورانیوم تا درصد دلخواه اقدام کند. از طرف دیگر نیز لازم نیست اقتصاددان و سیاستمدار بود تا متوجه شد اکنون در صنعت نفت با پرداخت همان قیمتی-اگر نه بیشتر- که به شرکت های طراز اول دنیا همچون توتال و بی پی می پرداختیم مجبور به درخواست از شرکت های چینی هستیم که به ایران بیایند و به هزینه ما به تجربه اندوزی و کسب دانش در این صنعت بپردازند و در نهایت هم چیز دندان گیری عاید ایران نکنند؛ یا مثلا در صنعت خودروسازی در حالی که به راحتی می توانستیم با خودروسازهای برتر اروپایی کار کنیم به آموزشگاه ساخت خودرو برای چینی ها بدل شده ایم.
اگر ایران اکنون در ازای رفع تحریم ها ودریافت امتیازات مناسب تصمیم به توافق با غرب و حتی تعطیلی بخشی از پروژه های هسته ای بگیرد می توان مطمئن بود که منافع طولانی مدت به مراتب بیشتری نصیب ایران خواهد شد. همکاری کامل ایران با آژانس و اجازه بازرسی از اماکن مورد درخواست، در حالی که می دانیم چیزی برای پنهان کردن نداریم، می تواند ضمن تضمین اقتدار ایران به دنیا نشان دهد که ایران در این مورد صداقت داشته و موقعیت ایران را در ادامه مذاکرات تقویت کند. در این شرایط اگر ایران با روی باز به مذاکره وارد شود غرب هرگز نخواهد توانست پا پس بکشد چرا که دنیا دیگر به هیچ وجه ادعای صلح طلبی و اعتقاد به دیپلماسی رهبران غرب را باور نخواهد کرد.
اکنون باید منتظر ماند و دید که آیا آقای روحانی هم همچون آقای خاتمی، بنا به ملاحظاتی، از رویارویی با رئیس جمهور آمریکا طفره خواهد رفت یا اینکه با رویارویی از موضع برابر و انجام توافقات اولیه ای که متضمن حقوق ایران هم باشد خواهد توانست گره کور روابط ایران آمریکا را بگشاید و این فرصت تاریخی را برای بهبود زندگی مردم ایران به کار گیرد.

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin
Donbaleh

۱۳۹۲ شهریور ۲۵, دوشنبه

پیشنهاد مدیر اسبق سازمان انرژی اتمی برای قطاری که ترمز بریده بود

رضا امراللهی، رئیس اسبق سازمان انرژی اتمی ایران از سال 1360 تا 1376 در مصاحبه ای با روزنامه شرق خلاصه ای از تاریخ صنعت هسته ای در ایران را شرح داد.
آقای امراللهی در این مصاحبه گفت که طرح تولید بیست هزار مگاوات برق هسته ای مربوط به قبل از انقلاب بوده و در آن زمان بدون داشتن پشتوانه فنی تخصصی کافی در کشور تصویب شده که پس از انقلاب و در دوران مدیریت ایشان مشکلاتی را در ادامه این پروژه ایجاد کرده بود. از نظر ایشان اگر از سی سال قبل از دهه 50 (یعنی دهه 20 شمسی و تنها 7 سال پس از تاسیس دانشگاه تهران) سالی 50 تا صد نفر را در زمینه انرژی هسته ای آموزش می دادند تا دهه پنجاه به اندازه کافی متخصص هسته ای داشتیم که بتوانند رویای بیست هزار مگاوات برق هسته ای را به حقیقت تبدیل کنند. ایشان گویا فراموش کرده بودند که اصولا اولین نیروگاه های هسته ای در دنیا در دهه پنجاه میلادی (یعنی دهه 30 شمسی و حدود یک دهه پس از تاریخ مورد نظر ایشان برای آغاز آموزش نیروهای متخصص در ایران) راه اندازی شده بود. البته شاید ایشان مدارکی در اختیار دارند که بضاعت علمی ایران را در آن دوران را برای پیشتازی ایران در علوم هسته ای کافی نشان می دهد.
از طرف دیگر آقای امراللهی با تاکید بر توانایی های مدیریتی خود، آنچه اکنون در دست داریم را نتیجه بنیان مستحکمی می داند که ایشان در سازمان انرژی اتمی بنیان نهاد. ایشان البته در این مصاحبه به قراردادی که در زمان مدیریت ایشان برای ساخت یو سی اف اصفهان با چین بسته شد و هرگز به سرانجام نرسید اشاره ای نکرده و این واقعیت را که آنچه اکنون در مجتمع سوخت اصفهان به عنوان یو سی اف فعال است فاقد هرگونه توجیه اقتصادی است را نیز نادیده می گیرد.
در جای دیگری از مصاحبه آقای امراللهی می گوید که هربار عراق نیروگاه بوشهر را بمباران کرد ما دوباره ساختمان ها را ترمیم کردیم. اما اشاره ای به اینکه چرا در حالی که بوشهر در تیررس دشمن بود و به سادگی هدف حملات دوباره قرار می گرفت بودجه بسیار محدود سازمان در آن زمان را صرف بازسازی ساختمان ها می کرد نمی کند. عملیات ساختمانی اصولا ساده ترین کار از یک هر پروژه صنعتی است و اثری در پیشرفت دانش هسته ای در کشور ندارد. این ساختمان ها که بارها و بارها هدف حمله عراق قرارگرفت شاید تنها توانسته باشد سودی برای پیمانکارانی که در ساخت بی فایده آن ها نقش داشتند.
آقای امراللهی در جای دیگری از سخنان خود به نکته جدیدی اشاره می کند و آن وارد کردن 600 تن کیک زرد از طریق انگلیس است. آقای امراللهی البته به سرنوشت این محموله اشاره ای نکرده است و این نکته را هم نگفته اند که کیک زردی که در اصفهان مصرف می شد از آفریقای جنوبی وارد شده بود و نه انگلستان.
تصمیمات غیر کارشناسی که در دوران مدیریت آقای امراللهی بر سازمان انرژی اتمی گرفته شده است و اثرات آنها بر وضعیت فعلی صنعت هسته ای ایران شاید روزی توسط کارشناسان مورد بررسی و قضاوت عادلانه قرار گیرد اما نکته ای که به هرحال نباید نادیده گرفت اینکه ایشان در تمام این سال ها جزو دست اندرکاران صنعت هسته ای بوده و اگر هم مستقیما در مدیریت سازمان دخالتی نداشته به عنوان رئیس دانشگاه خواجه نصیر و یکی از افراد باتجربه در صنعت هسته ای از دور دستی بر این آتش داشته است.
نکته جالب این مصاحبه در این است که آقای امراللهی عنوان می کند اگر انرژی هسته ای می خواهیم نباید شلوغ کنیم و ضمنا دولت را تشویق می کند که بر گداخت هسته ای تمرکز کند که مساله غنی سازی و ان پی تی ندارد. فن آوری گداخت هسته ای( یعنی واکنش هسته ای شبیه آنچه در خورشید اتفاق می افتد و برخلاف صنعت هسته ای متداول که از شکافت هسته اورانیوم تولید انرژی می کند آلودگی هسته ای به همراه ندارد)البته هنوز در هیچ نقطه دنیا به مرحله ای از پیشرفت نرسیده است که بتوان از آن استفاده تجاری کرد ولی شاید در این حرف آقای امراللهی این نکته نهفته باشد که حتی ایشان و دوستانشان هم از این سرانجامی که پرونده هسته ای به آن دچار شده است خوشنود نیستند و در ادامه این مسیر آینده روشنی نمی بینند. گویا سرنشینان قطاری که در زمان آقای احمدی نژاد ترمز بریده بود کم کم به خود می آیند و می بینند که خطر بریدن ترمز برای سرنشینان از هر کس دیگر بیشتر است.

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin
Donbaleh