۱۳۹۲ مهر ۹, سه‌شنبه

مذاکره و همکاری منطقی، بهترین راه طرح و پیگیری اختلافات


مکالمه تلفنی آقای روحانی با اوباما و سخنرانی ها و مصاحبه های حاشیه ای آن چنان بر فضای رسانه ای غالب شد که باعث شد تقریبا تمام اتفاقات مثبت دیگری که در سفر رئیس جمهور و تیم همراهش به نیویورک رخ داد نادیده گرفته شود. ملاقات آقای ظریف با جان کری، ویلیام هیگ و کاترین اشتون یا ملاقات روحانی با اولاند رئیس جمهور فرانسه اگر در سایه این مکالمه تلفنی کوتاه قرار نمی گرفت مدت ها به عنوان دستاورد بزرگ دیپلماتیک ( یا از سوی مخالفان مقدمه سازی برای سازش رذیلانه) مورد بحث و بررسی قرار می گرفت.
شکستن تابوی صحبت با رئیس جمهور آمریکا چنان تکان دهنده بود که تندرو ترین مخالفان غرب در ایران هم خوش و بش آقای ظریف با وزیر امور خارجه آمریکا را قابل ملاحظه ندانستند. اینکه در هرکدام از این ملاقات ها چه گذشت و چه توافقاتی صورت گرفت از نظر افرادی که تنها خود را شایسته مخالفت با غرب می دانند اهمیتی نداشت.
در چند روز گذشته کمتر کسی از مخالفان مذاکره با آمریکا دلیلی منطقی در رد فایده گشودن باب مذاکره با غرب ارائه کرده است. شاید تنها موضع مخالفی که می توان گفت از سر احساس نبود موضع فرمانده نیروی هوا فضای سپاه بود که گفت به عنوان یک نظامی آمریکا را دشمن می داند و بنابر موقعیت شغلی خود را موظف به بدبینی به آمریکا می داند. جدا از این اظهار نظر در بقیه ابراز مخالفت ها چیزی جز تلاشی ضعیف برای زنده کردن روحیه انقلابی آتشین سال های پایانی دهه 50 و اوایل دهه شصت دیده نمی شد. اکثر مخالفان خود را نگران پایمال شدن ارزش هایی نشان می دادند که خود تعریف دقیقی از آن نداشتند.
خوشمان بیاید یا نه شرایط دنیا و به طبع آن ایران نسبت به دهه 60 تغییر کرده است. جوانانی که با پوسترهای مرگ بر آمریکا به استقبال رئیس جمهور آمده بودند نمی توانند تصور کنند که اگر مثلا در سال 65 با همین ظاهر در خیابان های تهران قدم می زدند به عنوان جرثومه فساد و غربزده توسط برادارن کمیته انقلاب اسلامی در همان خیابان مورد تعزیر قرار می گرفتند. از طرف دیگر بسیاری از برادران کمیته ای، سپاهی و جهادی آن دوران هم اکنون یا در موضع مدافع صاحبان سرمایه و مدیران صنایع ناگزیر از دفاع از رابطه با غرب شده اند یا اینکه پس از سالها اشتغال در رده های مدیریتی واقعیت نیاز به رابطه با دنیا را با پوست و استخوان درک کرده اند اما همچنان بر اساس مصالحی ترجیح می دهند این رابطه در حد پشت پرده باقی بماند.
مکالمه روسای جمهور ایران و آمریکا قطعا به تغییر در روابط ایران و غرب شتاب بیشتری خواهد بخشید. مساله این است که شیب این تغییرات به کدام سو خواهد بود. اگر هردو طرف از این فرصت به طور بهینه استفاده کنند منافعی بسیاری خصوصا برای ایران خواهد داشت. قرار نیست منکر اختلافاتمان با غرب و خصوصا آمریکا بشویم. در دنیای سیاست حتی نزدیکترین متحدان هم می توانند با هم اختلافات اساسی داشته باشند. ساده ترین مثال آن کشورهای اتحادیه اروپا هستند که در بسیاری از اصول پایه نگرش سیاسی با هم اختلاف اساسی دارند اما بر اساس منافع مشترک و با تقویت اشتراکات بیشترین بهره را از همکاری با یکدیگر می برند. ایران هم در مواقع مختلف نشان داده که می تواند از این چرخش های دیپلماتیک بهره ببرد. ما روزگاری گفته بودیم اگر از صدام بگذریم از عربستان و فهد نخواهیم گذشت. اما چرخ دنیای سیاست چنان چرخید که فهد را دوباره در آغوش کشیدیم در حالی که هنوز راوبطمان با صدام کاملا تعدیل نشده بود.
ایکاش دولت با اقدامی سنجیده علاوه بر دادن اجازه بازرسی به آژانس بین اللملی انرژی اتمی از تمام مراکز مورد درخواست در برنامه های عمومی به مردم نشان دهد تا کنون چند میلیارد دلار در پروژه های هسته ای هزینه شده است و درآمد حاصل از آن چند ریال بوده است. انتشار آمار دقیق از میزان تولید و مصرف رادیو داروها، میزان ذخایر قابل استحصال معادن اورانیوم و استفاده های عملی از صنایع هسته ای در کشاورزی برای مردم روشن خواهد کرد که تاکنون نسبت درآمد به هزینه ادامه پروژه های هسته ای برای آن ها چه بوده است و جلوی امکان سوء استفاده تندروهای داخلی از احساسات مردم با تلقین پایمال شدن ارزش ها به آن ها را خواهد گرفت. از طرف دیگر این اقدام با شفاف سازی اقدامات هسته ای ایران دست جنگ طلبان غربی و اسرائیلی در تبلیغات ضد ایرانی را هم خواهد بست.
مطمئنا اگر چنین فضایی ایجاد شود قادر خواهیم بود در فضایی آرام و منطقی دیگر اختلافات خود با غرب را مطرح کنیم و مطالبات به حقمان را هم وصول کنیم. در غیر این صورت عدم استفاده از فرصتی که به هر دلیل در حال حاضر بدست آمده ممکن است باب تعامل ایران با دنیا را برای سال های متوالی ببندد.


مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin
Donbaleh

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر